در ادامه یادداشت روزنامه ایران به قلم امیرعباس جعفری دبیر انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه شریف در ۱۶ آذر می خوانیم: پرده اول: در شرایط عادیسازی روابط ایران و بریتانیا که در دوران نخستوزیری دکتر مصدق و جریان ملی شدن صنعت نفت منقطع شده بود، اعلام میشود ریچارد نیکسون، معاون اول وقت ریاست جمهوری ایالات متحده، برای دیدار رسمی وارد ایران خواهد شد؛ جمعی از دانشجویان به سفارش نهضت مقاومت ملی، در سطح دانشگاه تهران و کلاسهای درس به سخنرانی و اعتراض علنی میپردازند. دولت وقت با اعزام نیروهای ویژه امنیتی و ارتشی، اعتراضات را سرکوب و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی میکند. طی شلیک گلوله در دانشکده فنی، مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی و مهدی شریعترضوی به شهادت میرسند.
پرده دوم: ۱۳ آبان ۱۳۵۸: انقلاب اسلامی ایران بهتازگی پیروز شده و کشور درحال رسیدن به ثبات سیاسی و حکمرانی است. دولت موقت با بدنه متعلق به جبهه ملی، به ریاست مهندس مهدی بازرگان تشکیل شده، درکشمکش با گروههای سیاسی مختلف بالاخص قشر موسوم به دانشجویان خط امام قرار داشته و درصدد عادیسازی روابط با ایالات متحده و تنشزدایی بین دو کشور است. پایگاههای مردمی حامی امام خمینی(ره)، مطابق با اندیشه ایشان و طیف اسلامگرای کشور مخالف حضور کینهتوزانه ایالات متحده در ایران به مانند دوره پهلوی هستند و نسبت به تحرکات هرگونه نیروی وابسته به امریکا، حساسیت بالایی دارند. محکومیت جمهوری اسلامی ایران بهدلایل مسائل داخلی کشور، پناه دادن به محمدرضا پهلوی و دیدار برژینسکی با بازرگان و ابراهیم یزدی، این آتش خاموش را شعلهور میکند. دانشجویان پیرو خط امام در پانزدهمین سالگرد تبعید امام خمینی به ترکیه، سفارت امریکا را اشغال و دیپلماتهای امریکایی را گروگان میگیرند. دولت وقت بهدلیل عدم اختیار کافی در تصمیمات، که در این اشغال علنیتر شد، استعفا داده و از اداره کشور کنارهگیری می کند.
پرده سوم: ۱۸ تیر ۱۳۷۸: دو سال از استقرار دولت اصلاحات میگذرد. روزنامههای زنجیرهای از توهین و بیاخلاقی به کمتر مقدساتی فروگذار میکنند. در این برهه روزنامه سلام، نامه محرمانهای از سعید امامی به وزیر اطلاعات را منتشر میکند و به دستور دادگاه ویژه روحانیت توقیف می شود. این اتفاق بهانهای میشود تا دانشجویان حامی جریان دوم خرداد، تظاهراتی را در کوی دانشگاه تهران سامان دهند. همزمان دفتر تحکیم وحدت بههدایت و شعلهور کردن اعتراضات میپردازد. بهدنبال این اعتراضات، نیروهای امنیتی و انتظامی برای جلوگیری از آشوب و کنترل اعتراضات وارد دانشگاه میشوند.
پرده چهارم: اکنون: اگر به سه رخدادفوق نگاه مجددی بیندازیم، نمایش اثرگذاری اجتماعی دانشجویان در کلانترین سطح ممکن را میبینیم. بحث بر سرانقلابیگری، انحراف، یا استکبارستیزی نیست؛ بحث، پویایی و اثرگذاری جنبش دانشجویی است؛ بحث، دغدغههای عظیم اجتماعی است؛ بحث، همزیستی کامل با بدنه مردمی است. در دورانی حضور داریم که جنبش دانشجویی سر در برف بحثهای درون تشکیلاتی بیسرانجام کرده و حرکات اجتماعی خود بویژه عرصه ۱۶ آذر را محدود به حضورها، تجمعها و مطالبات نمایشی، برای رفع تکلیف میکند.
متأسفانه، این ایراد عملکردی در شرایطی به جنبش دانشجویی وارد است که قشر عظیمی از مدیران دانشگاهی و دانشجویان، بالکل از شأن روز دانشجو که بایستی عرصه احقاق حق ومطالبهگری باشد، غافلند و به جشن، شادمانی و موسیقی برای گرامیداشت دانشجو قناعت میکنند! از طرف دیگر، کم نیستند استادانی که غایت دانشجوی پرورده دردانشگاه را «ایلان ماسک» میبینند و هرگونه دغدغه و مسأله اجتماعی و سیاسی ورای تخصص دانشجو را گناه کبیره شمرده و مرتباً این نگاه را به درون فضای دانشگاهها پمپاژ میکنند. حرف سلبی صرف زدن، هنر نیست و نویسنده هم قصد آن را ندارد؛ البته فرصتی بهتر از روز دانشجو برای زدن این تلنگرها وجود ندارد.
وزارت علوم و قانونگذاران باید بستر فعالیتهای غیر درسی دانشجویان را بیش از پیش فراهم کنند و نسبت به نشر دیدگاه تخصصگرایی محض حساسیت نشان دهند. فعالان دانشجویی نیز، نه مقطعی و با نگاه ابزاری به ملت، بلکه دائماً بین اقشار ملت حضورداشته و از فضای ایزوله پرهیز کنند و کیفیت عملیات خود را بهبود بخشند و از فضای رسانهای و اپراتوری مرسوم خارج شوند. جنبش دانشجویی با این مسیر بیگانه نیست و امکان طی مجدد آن را دارد.